هیولای نسی دروغ است؟
جدیدترین اخبار بشقاب پرنده های را در این وب سایت مشاهده کنید...
تاریخ : دو شنبه 11 خرداد 1394
نویسنده : غزل غفاری

ماجرای این هیولا، آن‌طور که «دوستان» می‌گویند این است که این هیولا بازمانده‌ای از خزندگان آبزی دوران دایناسورهاست که 65 میلیون سال پیش در همه‌جای دنیا منقرض ‌شدند و فقط در اسکاتلند باقی ‌ماندند (به‌غیر از لاخ‌نس جاهای دیگری هم در اسکاتلند هستند که مردمش عادت دارند هیولا ببینند) ! داستان خنسی، خالی‌بندی و از آب‌کره‌ گرفتن اسکاتلندی‌ها را که شنیده‌اید؟ در برابر این ادعای اسکاتلندی‌ها، انتقادهای محکمی وجود دارد و توجیه‌های معقولی که مثلا می‌گوید عکس‌های گرفته ‌شده از «هیولا» تکه ‌چوب، خرطوم فیل، یا چیزهای دراز دیگر بوده است. خب ما قرار نیست به این مطالب بپردازیم. اگر سری به سایت ویکی‌پدیا بزنید، در این نشانی اطلاعات خوبی درباره این توجیهات معقول وجود دارد:
http://en.wikipedia.org/wiki/Loch_Ness_Monster
در این نوشته کوتاه قصد ما این است که به نقد زیست‌شناختی چنین فرضیه‌ای بپردازیم. آیا ممکن است هیولایی 65 میلیون سال نسل‌ اندر نسل در دریاچه‌ای زنده ‌بماند؟ آیا زیست‌شناسی حرفی برای گفتن در این مورد دارد؟ درحقیقت از نظر یک زیست‌شناس چنین موضوعی احتمال بسیار اندکی دارد. اما برای توضیح چرایی این نگاه بدبینانه، باید در مورد یک پدیده زیست‌شناسی به نام «اثر جزیره‌ای» توضیح بسیار کوتاهی بدهیم.

 اثر جزیره‌ای چیست؟


در مشاهدات زیست‌شناسانی که به‌مطالعه زندگی جانوران منزوی‌شده در جزایر یا محیط‌های منزوی دیگر (دریاچه‌ها، غارها، واحه‌ها و...) پرداخته‌اند، متوجه ‌شده‌ایم که در این محیط‌ها دست تکامل تاثیر زیادی روی زیست‌شناسی این جانوران و به‌خصوص اندازه آنها می‌گذارد. محدودیت غذا و منابع در جزایر باعث کوچک ‌شدن اندازه حیوانات بزرگ ‌می‌شود و برعکس رقابت برای دست‌یافتن به منابع پرانرژی‌تر باعث بزرگ ‌شدن اندازه حیوانات کوچک می‌شود. در مورد حیوانات بزرگ جزیره‌نشین مثال بی‌شمار است: فیل‌های کوتوله جزایر مدیترانه که اندازه گوسفند بودند و دایناسورهای کوتوله کشور خودمان (که در آینده‌ای نزدیک، نگارنده، که با کمال فروتنی خودش این‌کاره است، به‌طور تخصصی از اکتشافات اخیر در مورد آنها پرده‌برمی‌دارد!) و کوچک‌ترین مارهای غول‌پیکر جهان (در دانسـتـنـیــها: شماره 21 در موردش نوشتیم) همه مثال‌هایی از تغییر اندازه در محیط‌های منزوی هستند. همین موضوع در مورد هیولاهای آبزی که نسل ‌اندر نسل مجبورند در دریاچه‌ها بمانند صادق است. درحقیقت کم‌تر دریاچه‌ای ا‌ست که بتواند کفاف خورد و خوراک یک جمعیت از هیولاها را بدهد، بنابراین در دریاچه‌ها نه امکان زندگی هیولاها وجود دارد و نه اگر امکان‌ داشت آنها هیولا می‌ماندند.  نکته‌ای که نباید فراموش کنیم این است که بقای نسل یک موجود زنده با یکی دو نفر (یا یکی دو راس یا یکی دو قلاده) امکان‌پذیر نیست. باید یک «جمعیت» از آن موجود داشته ‌باشیم وگرنه انقراض دیر یا زود سراغ «جمعیت‌های خیلی کوچک» خواهد آمد. علت درخطر بودن نسل گربه‌سانان ایرانی که هنوز در قید زندگی خاکی هستند، همین موضوع است.  اما مشکل دیگری که بر سر راه این فرضیه وجود دارد، احتمال ضعیف برای دست‌نخورده باقی‌ماندن شرایط 65 میلیون ساله برای موجودی چنین منزوی‌ است. در طبیعت گروه‌هایی وجود دارند که نسبت به ده‌ها میلیون ‌سال پیش تغییرات زیادی نکرده‌اند. کروکودیل‌ها و کوسه‌ها مثال‌های خوبی هستند. ماهی سلاکانت که مدت‌ها تصور می‌شد نسلش ده‌ها میلیون سال پیش منقرض‌ شده بود و ناگهان هفتاد سال پیش در مناطق مختلفی از اقیانوس هند صید شد، نمونه دیگری ا‌ست. همه این نمونه‌ها البته در محیط‌های گسترده اما در شرایطی که مخصوص خودشان بود زنده‌ ماندند. هیچ‌کدام از آنها در یک سرزمین دور افتاده و منزوی زندگی ‌نمی‌کنند. کروکودیل‌ها در رودخانه‌های مختلفی در اقصی‌نقاط جهان زندگی‌ می‌کنند. کوسه‌ها در تمام اقیانوس‌ها پراکنده‌اند. اتفاقا در مورد گونه‌های منزوی ‌شده، سرعت تغییرات تکاملی بیش از گونه‌های پراکنده در مناطق وسیع است: به عبارت دیگر نمی‌شود هیولایی در محیطی کوچک و منزوی از 65 میلیون سال پیش بی‌تغییر بماند. اندازه چنین هیولایی باید کوچک‌شود، شکل ظاهری‌اش باید تغییرکند، روابط بوم‌شناختی‌اش با محیط تغییرکند و خلاصه دیگر «هیولا» نخواهد بود.

دایناسورها باهوش می‌شوند


در سال 1982 دو دانشمند کانادایی در نشریه موزه ملی علوم طبیعی کانادا مقاله‌ای در مورد دایناسور باهوشی نوشتند که اگر منقرض‌ نمی‌شد ممکن ‌بود به موجودی باهوش و «شبه‌انسان» تکامل ‌یابد! البته موجودی که آنها به عنوان «شبه‌انسان» توصیف‌ کردند هرگز در طبیعت پیدا نشد؛ اما روحیه تخیلی این دو نفر تا همین الآن آدم‌های تخیلی زیادی را به‌هیجان آورده‌ است. سال 1982 هیچ معلوم نبود رابطه تکاملی پرندگان و دایناسورها دقیقا چیست. اما سال 1986 برای نخستین بار با آنالیزهای فیلوژنتیک  پرندگان، به عنوان زیرگروهی تکاملی از دایناسورها رده‌بندی شدند.
 اکنون که ما از این موضوع اطمینان خیلی بیشتری هم داریم (در دانسـتـنـیــها: شماره 16 در موردش نوشتیم) می‌توانیم نگاه دیگری به ماجرای «دایناسورهای خیلی باهوش» بکنیم. اگر شما کارکردن کلاغ‌ها با ابزار یا پرندگان فوق‌العاده هوشمندی مثل منقارشاخی‌ها را دیده ‌باشید، شکی برای شما باقی ‌نمی‌ماند که فرضیه دانشمندان کانادایی در مورد تکامل و باهوش‌ شدن دایناسورها به ‌حقیقت پیوسته، منتها نه از آن ‌راهی که آنها پیش‌بینی‌کرده ‌بودند. پرندگان از تبار همان دایناسوری هستند که دانشمندان کانادایی انتظار داشتند اگر منقرض ‌نمی‌شد، شبیه انسان شود. خب آن دایناسور در حقیقت منقرض نشده‌ بود. پرندگان واقعا ادامه تکامل آنها هستند و البته شبیه انسان نشدند؛ اما گروه‌هایی از پرندگان خیلی باهوش از آب درآمدند و شدند کلاغ و منقارشاخی. این‌ها را گفتم که یادآوری کنم تکامل همیشه اتفاق‌ می‌افتد و البته نه آن‌گونه که ما انتظار داریم. خدا می‌داند اگر خزنده‌ای آبزی از دوران داینوسورها باقی‌مانده ‌بود الان چه ریختی بود. اما هرچه بود باید این تصوری که طرفداران هیولای دریاچه نس دارند متفاوت‌ می‌بود.

 فتحی که اتفاق نیفتاد


آخرین نکته تکاملی که می‌شود در این مورد ذکر کرد اشاره به شرایط بوم‌شناختی پس از انقراض دایناسورهاست. وقتی 65 میلیون سال پیش آن انقراض عظیم و همه‌گیر رخ ‌داد زمین از خیلی از حیوانات بزرگ پرنده، چرنده، درنده و دریازی تهی ‌شد و شرایط برای عرض‌اندام ضعیف‌ترها (پستان‌داران و پرندگان) فراهم‌ شد. با این‌حال حدود ده میلیون سال طول کشید تا پستان‌داران به شکارچی‌های بزرگ تکامل ‌یابند یا چرنده‌های غول‌پیکر شوند یا برخی تنی به آب بزنند و خیلی بیشتر طول‌ کشید تا پرواز یاد بگیرند. در طی این دوره کمون ده-بیست ‌میلیون ‌ساله، اگر خزنده‌ای آبزی در یک دخمه زنده ‌مانده ‌بود، هرچقدر هم موجود ضعیف و بی‌دست‌وپایی بود، مسلما از نخستین پستان‌داران آبزی تجربه و پیشینه بهتری برای زندگی در آب داشت. اگر چنین موجودی وجود می‌داشت زودتر از پستان‌داران همه آب‌ها را فتح‌ می‌کرد و الان به جای نهنگ و دلفین، دوباره خزندگان آبزی دریاهای زمین را به‌ تصرف درمی‌آورند.

یک عکس تقلبی تاریخ ساز!

«یکی از مهم‌ترین نشانه‌های هیولای لاک نس، مشهورترین عکس روشنگرانه و... .» اینها القابی است که طرفدران موجود موهومی به نام هیولای لاک‌نس به این عکس می‌دهند. از نظر آنها این عکس دلیل اثبات نسی است؛ هیولای عجیبی که زیاد راجع به آن خوانده‌اید و می‌دانید که می‌گویند زیر دریاچه لاک نس در اسکاتلند زندگی می‌کند. اهمیت این عکس به این دلیل است که این عکس اولین و تنها عکس مستند از این هیولای ناشناخته است. اما سوال اینجاست که آیا واقعا این عکس دلیل وجود این هیولا است؟ آیا این عکس واقعیت دارد؟ «عکس سورگنز» نامی است که این عکس سیاه و سفید از هیولا به آن مشهور شده است. مشهور است که عکس را کلنل ویلسون هنگام گردش دور این دریاچه در سال 1934 گرفته است و در روزنامه دیلی میل چاپ شد؛ او گفته: «به محض اینکه هیولا را دیدم دوربین را آماده کردم و پنج عکس گرفتم.» بعد از ظهور فیلم‌ها معلوم شد که فقط دو تا از آنها سالم است: یکی شد همین عکس و دیگری آن‌قدر محو بود که به سختی می‌شد تشخیص داد از چه گرفته شده است. اولین موردی که در رد واقعی بودن این عکس به نظر می‌رسد، جهت امواج است. جهت امواج کوچک درست برخلاف امواج بزرگی است که دور تا دور جسم داخل آب ایجاد شده است. اگر با دقت به عکس نگاه کنید، می‌بینید که یک موج بزرگ دور تا دور حیوان وجود دارد. این موج طوری است که انگار شیئی به داخل آب پرت شده باشد نه اینکه از زیر آن بیرون آمده باشد. از طرفی امواج کوچک نشان می‌دهند که شی در حال حرکت بوده است. عکاس گفته بود هیولا که سرش را از آب بیرون آورد، ایستاده بود و من از او عکس گرفتم. اگر این‌چنین باشد، پس موج‌های کوچک چرا به وجود آمده‌اند. اما اگر موضوع برعکس باشد و هیولا در حال حرکت بوده است، دیگر نمی‌توان دلیلی برای وجود موج بزرگ‌تر پیدا کرد.  بعد از آن حتی یکی دو عکاس حرفه‌ای دیگر در صحت وجود آن شیء شک کردند. آنها می‌گفتند که گردن و سر حیوان داخل آب در مقایسه با سایه روشن‌های روی آب خیلی تخت به نظر می‌رسد؛ یعنی با وجود بعد مناسب سایه روشن‌ها، امواج آب، انگار آن تکه به آنجا چسبانده شده است. پس می‌توان نتیجه گرفت یکی از این دو با روش خاصی بعد از عکاسی روی نگاتیو ایجاد شده‌اند. آشنایان به عکاسی با فیلم می‌دانند که در آن سال‌ها تغییر دادن و حک و اصلاح نگاتیو با ابزارهای خاص روشی معمول بوده است. همه اینها در حالی است که ویلسون هیچ‌گاه خودش عکس را منتشر نکرد و حتی از آورده شدن اسمش در کنار عکس امتناع کرد. در سال 1984 عکس به وسیله مجله عکاسی انگلستان آنالیز شد. کمپل - آنالیزور عکس - که به نگاتیو کراپ نشده عکس دسترسی پیدا کرده بود می‌گوید این عکس شیئی است که حداکثر 60 سانت تا یک متر بلندی دارد. او ادامه می‌دهد که این احتمالا عکس یک اسباب‌بازی است که به وسیله یک قایق یا چیزی شبیه به آن روی آب کشیده می‌شده است. بعدها در سال 1994 کریستین اسپورلین گفت که ناپدریش (کلنل ویلسون) این عکس را برای انتقام ساخته بوده و به طور اتفاقی این عکس سر از مجلات درمی‌آورد. ظاهرا پسرش ویلسون گفته بود که پدرش بارها گفته من به آنها هیولایی را که می‌خواهند می‌دهم. نتایج این تحقیق بعدها در مجلات معتبری چون نشنال جئوگرافی و شبکه بی‌بی‌سی پخش شد.



|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








آخرین مطالب

/
خوش آمدید... هر کهکشان میلیارد ها ستاره و سیاره دارد و در جهان میلیارد ها میلیارد کهکشان وجود دارد. بنابراین امکان وجود حیات در کرات دیگر بسیار زیاد است. اینکه فکر کنید ما در این جهان تنهاییم احمقانه است پس بیایید بگوییم ما تنها نیستیم...